>
نمي دانم چرا رفتي؟ نمي دانم چرا ، شايد خطا كردم و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي نمي دانم كجا ، تا كي ، براي چه ، ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و معما این است: سهم آزادی پروانه كجاست؟ و چرا بال كبوتر فقط آهنگ قفس میخواند؟ مرغ باران به كجا میبارد؟ و چرا یك گنجشك، بار اول كه سر از لانه برون می آرد تا كه پر گیرد و بالا برود آسمان را جا نیست؟ و نمیدانم من از چه رو میگویند، شب خمار است و سیاه؟ شب اگر تاریك است، علتش بخشش خورشید به ماه است و زمین.. و سوالم این است:
سهم من از دوري تو چيزي جز دلتنگي به اندازه درياها ، نگاهي تاريك همچون شب هاي بدون مهتاب و لحظه هايي كه ثانيه به ثانيه ميگذرند نيست . پس اي ..... بشنو صداي دلتنگي مرا
از كجا بگم توی این دلم خیلی حرفا دارم كه میخوام بزنم من دلم میخواد برای یك بار حرف آخر دلم رو باهات بزنم تویی بال من برای پرواز كه میتونم با تو پر بگیرم توی آسمون منو نگه دار نمیخوام كه بی بال و پر بمیرم تویی هستی من تویی وجود من تویی گم شده تو تار و پود من همه فكر منه رسیدن به تو میدونم كه میدونی عاشقت شدم همه ی دار و ندار قلب من تویی كه داری تنهام میزاری یه روزی میرسه كه تو مثل من میشی ابری و بارون غم میباری
اما تو نخواهی خواند آتش عشق در چشمانم غوطه می زند ولی تو هرگز نخواهی دید و من با این همه اندوه از کنارت خواهم گذشت و باز تو درک نخواهی کرد عشق من ... مرا تنها مگذار کنار این پرچین های کوتاه که یادآور لحظات و خنده های ما بود یا کنار آن چنار بلند که عمری در بازیهایمان برآن چشم گذاشتیم کنار آن دیوار کاه گلی که با گریه تو گریستم تو از من پرسیدی چرا اشک می ریزم و من گفتم ... یاد داری نگاه آخر را چه آسوده می گذشتی و جا می گذاشتی نه از تو ... نه از دنیای تو ... آری از هستی و خاطراتت می گذرم
wait for the one who is constantly reminding you how he cares a bout you & how much lucky he's to HAVE YOU در انتظار کسی باش که بی وقفه به یاد تو بیاورد که تا چه اندازه برایش مهم هستی و نگران توست و چقدر خوشبخت است که تو را در کنارش دارد
Life has Never promised you Anything But People Do… زندگی هیچ چیز را به تو قول نمی دهد ولی مردم به همدیگر قول می دهند بعضی ها می گویند هرگز ترکتان نمی کنند ===> دروغ است بعض ها میگن شما رو تا لحظه مرگ دوست خواهند داشت ===> دروغ است
Eternity…. But, heart’s god In the last journey,
من از تو دل نمي برم اگر چه از تو دلخورم اگرچه گفته ای ترا به خاطرات بسپرم هنوز هم خيال کن کنار تو نشسته ام مني که در جوانی ام به خاطرت شکسته ام تو در سراب آينه شبانه خنده مي کنی من شکست داده راخودت برنده مي کنی نيامدی و سالها نظر به جاده دوختم بيا ببين که بی تو من چه عاشقانه سوختم رفيق روزهای خوب رفيق خوب روزها هميشه ماندگار من هميشه در هنوزها صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی
صفحه قبل 1 صفحه بعد
|
About
به نام عشق زيباترين خطاي انسان. سلام دوستان خوبم بعضی از این شعرها که تو وبلاگم میبینید از خودم هستش و امیدوارم که خوشتون بیاد/ منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستم/ reyhane
Home
|